بهترین روش ها برای رفع نگرانی ها در مغز

هنگامی که موضوع سلامت روان انسان مطرح می شود، نگرانی همانند یک عنصر زیان آور است. برخی نگرانی را یک عادت بد در نظر می گیرند که با تمرین می توان آن را از بین برد. اگر احساس می کنید که نمی توانید ذهن خود را نسبت به نگرانی بیش از اندازه کنترل کنید و این موضوع در کاهش شادی، تصمیم گیری، انجام کارها و یا تشکیل روابط عاطفی شما تاثیر گذار است پس بپذیرید که مشکل دارید. این مقاله بهترین روش ها برای رفع نگرانی ها در مغز را به شما معرفی می کند و پس از توصیحاتی درباره نگرانی و علت آن به بررسی رابطه افسردگی و نگرانی می پردازد. در ادامه به شما می آموزد که چطور سیستم لیمبیک مغز خود را کنترل کنید و در پایان راهکارهایی برای رفع نگرانی ها ارائه می کند.

نگرانی ها چطور به وجود می آیند؟

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد، تا چند وقت پیش همه چیز خوب و بر وفق مراد پیش می رفت. پیشرفت های خوبی در زندگی خود داشتید و با افراد جدیدی ملاقات می کردید. در آن دوران کارهای خود را به بهترین شکل ممکن انجام می دادید. اما ناگهان فردی در زندگیتان مطلبی در مورد شما گفت که همه چیز را خراب کرد. نگرانی های بزرگ و کوچک به ذهن شما هجوم آوردند و همچنان درگیر این نگرانی ها هستید.

با بازگشت به عقب شاید حتی به خاطر نیاوردید آن حرف چه بوده است. شاید آن حرف در پاسخ به حرف هایی بوده است که خود ما گفته ایم. اما نکته آزاردهنده این است که چرا این حرف اینقدر ماندگار شده و باعث ناراحتی و نگرانی های ما شده است.

چرا این فرد از من خوشش نمی آید؟ با اینکه اتفاق های خوبی هم برای ما رخ می دهند اما ما به این افکار ناراحت کننده اجازه می دهیم تا در ذهن ما پرسه بزنند و همه ذهن ما را درگیر خود کنند. با اینکه انعطاف پذیر هستیم و می توانیم از موضوع های کوچک لذت ببریم، اما گاهی موضوع های بی ارزش همه مغز ما را درگیر خود می کنند.

به طور مثال، برخی از افراد به جوک های من نمی خندند. من باید نظر آنها را جلب کنم و به آنها نشان بدهم چقدر بانمک هستم. یا مثلا کسی به من نگاه کرد و یواشکی با دوست خود چیزی گفتند و خندیدند. من فکر می کنم چیزی در موردم گفتند و مرا مسخره کردند. من باید در مقابل این کار زشت آنها چیزی به آنها بگویم.

نگرانی و استرس گاهی کاملا عادی و به جاست. اما گاهی اوقات نیز بی دلیل است و فقط باعث آزار و اذیت فرد می شود. ما نباید اجازه دهیم که این مسئله باعث اذیت شدن ما شود.

اما این تفکرات و نگرانی ها نباید جایی در ذهن ما داشته باشند. همچنن نباید به آنها اجازه جولان بدهیم. باید از مسایلی که باعث تنزل اخلاقی شما می شوند دوری کنیم. باید نگرانی های پیش پا افتاده و بی اهمیت را دور بریزید.

اگر مغز مدام دستور به نگرانی می دهد می توانید با بهره گیری از ترفندهایی نگرانی را از کل ذهن خود دور نمایید. طبق گزارش موسسه‌ی ملی سلامت روان, بیش از ۱۸ درصد از آمریکایی‌ها از اختلال اضطرابی رنج میبرند که نگرانی بسیار چندان یا تنش تلقی شده و اغلب منجر به سایر علائم فیزیکی میشود.

نگرانی چیست؟

هنگامی که موضوع سلامت روان انسان مطرح می شود، نگرانی همانند یک عنصر زیان آور است. برخی نگرانی را یک عادت بد در نظر می گیرند که با تمرین می توان آن را از بین برد. برخی فکر می کنند نگرانی ممکن است به ما در یادگیری از تجربیات گذشته و آماده شدن برای نمونه های جدید کمک کند. چه خوب یا بد، نگرانی از طریق تمرکز بر آینده نامشخص که توانایی کنترل آن را نداریم، مغز ما را اشغال می کند.

افسردگی تمرکز بر رویدادهای گذشته است، که آرزو می کنید می توانستید آنها را تغییر دهید، و نگرانی تمرکز بر رویدادهای آینده است که کنترلی بر آنها ندارید. همچنین، درباره نگرانی می توان گفت شما تنها فکر می کنید که کنترلی بر آینده ندارید در شرایطی که می توانید به واقع اقدام هایی را مد نظر قرار دهید که به آماده شدن برای هر آنچه درباره آن نگران هستید، کمک می کنند.

افسردگی نتیجه نگرانی بیش از حد

همۀ ما برای مثبت بودن بیشترین تلاش خود رامی کنیم، ولی گاهی هم الگوهای منفی فکری باعث نابودی لحظات زیبای زندگیمان می شود.

ما ممکن است در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود. ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند. بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.

اگر شما بسیاری از مواقع خود را در چنین موقعیت هایی می یابید، به قول روانشناسان؛ “بیش از اندازه متفکر” هستید و این طرز فکر می تواند به سلامتی شما آسیب شدید برساند.
روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسر می برند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.

آیا می دانستید که ما دو مغز داریم؟

best-practices-for-removing-concerns-in-the-brain

بله درست هست؛ از نظر ساختاری ما یک مغز داریم, اما از لحاظ ادراکی, دو مغز داریم. یک مغز متفکر و دیگری مغز غیر متفکر!مغز ما جوری تنظیم شده که اول نگران شویم و بعد فکر کنیم. دانشمند مغز، جوزف لیدوکس در دانشگاه نیویورک، این موضوع را مفید خلاصه میکند: رابطه‌هایی که از جانب سیستم‌های هیجانی «غیر متفکر» با سیستم‌های ادراکی «متفکر»برقرار می شوند، قوی‌تر از رابطه‌هایی می باشند که از جانب سیستم ادراکی با سیستم‌های هیجانی برقرار میشوند. سیستمی که پزشک لیدوکس از آن حرف میزند، سیستم لیمبیک یا دستگاه کناره‌ای هست، که شامل یکسری از ساختارهای عمقی در تنفس میباشند که واکنش‌های هیجانی را برانگیخته می کنند. سیستم لیمبیک که شامل هیپوکامپوس و آمیگدالاست که قدیمی‌ترین بخش مغز میباشند.

بخش متفکر مغز, پری فرونتال کورتکس, تازه‌ترین بخش مغز هست که توجیه میکند چرا با وجود این که موجودات عاقلی هستیم, گاهی تصمیم‌های احمقانه‌ای می گیریم. مثلاً ممکن هست چیزی را در حراجی بخریم صرفا به این علت که میترسیم حراج تمام شود!

اگر ندانیم چگونه مغز نگران‌مان را تحت بازرسی و سلطه‌ی خود بگیریم, روی مغز متفکرمان تاثیر گذاشته و بر آن حاکم میشود. پس ضروری هست که یاد بگیریم چگونه مغز نگران را بازرسی کنیم. به علت زندگی پُرشتاب دنیای امروزی, مدام و چندان در معرض محرک‌ها هستیم. محرک چه مثبت باشد و چه منفی, مغز را در شرایط جنگ و گریز قرار میدهد.

محرک‌های بیش از اندازه و دچار گیجی و اغتشاش شدن معادل تصمیم‌ گیری‌های بد و عجله زده هست؛ این فرمول را همۀ وقت به یاد داشته باشید!

تحت حکم گرفتن سیستم لیمبیک

وقتی یک چیز خوشایند را میبینید «لباس یا کفش قشنگ, یک مرد خوشتیپ, یک زن جذاب» اگر بتوانید درون مغزتان را مشاهده نمایید, حجم غول آسایی از فعالیت‌های الکتریکی را از سیستم لیمبیک به طرف کورتکس خواهید دید.

مغز هیجانی شما به مغز متفکرتان میگوید که چه بکند

شما میتوانید سیستم لیمبیک مغزتان را تحت بازرسی بگیرید تا اجازه دهید هیجانات و احساسات بر زندگی شما مسلط شوند. اما اینکار، نیاز به تلاش و زمان دارد. اما اگر بتوانید این تلاش و زمان را صرف کنید، حقوق‌های شگفت انگیزی خواهید گرفت.

لطفا یک کاغذ و قلم بردارید، فکر می کنید اگر هیجان و احساس، بازرسی زندگی شما را در دست نگیرد چه فایده‌ای خواهد داشت، سه تا از این فواید را روی کاغذ بنویسید. ۲ تا ۳ دقیقه وقت دارید که بنویسید و نباید تا زمانی که این سه امتیاز را ننوشته‌اید از جای خود حرکت کنید.

خب ممکن هست مثل من این سه مورد را نوشته باشید:

کمتر استرس داشتن

پس انداز پول اکثر

خلاق‌تر و کارآمدتر بودن

این فهرست را جایی بگذارید که بتوانید آن را مشاهده نمایید! مطمئن باشید وقتی شرایط سخت شد و دچار اختلال شدید, این فهرست, کمک خیلی بزرگی به شما خواهد کرد.

چگونه به مغزتان دستور بدهید دست از نگرانی بردارد

صادقانه بگویم, هدف ما این هست که روش پیش فرض مغز از سیستم لیمبیک به کورتکس را معکوس کنیم؛ یعنی کورتکس مغزتان به سیستم لیمبیک دستور بدهد که چه بکند! ۵ مرحله را به شما پیشنهاد می کنیم که اگر مطالعه کنید و مرتبا تمرین کنید, به شما کمک خواهد کرد مغز نگران‌تان را بازرسی کنید.

از آنجاییکه این مراحل می‌طلبند که افکارتان را کند و کاو کنید, بهتر هست همه ی چیز را یادداشت کنید. نوشتن افکارتان روی کاغذ, دو فایده دارد: ۱. به شما کمک می کند این ۵ مرحله را به یاد داشته باشید و ۲٫ افکار زودگذر و ناپایدارتان را در اختیار کورتکس مغزتان می گذارد.

۱. باورهای غیر منطقی خود را ارزیابی کنید

ما معمولاً یکسری باورهای غیر منطقی داریم که باعث میشود ترس و تهدیدهایی را ببینیم در حالی که واقعا هیچ خطری و تهدیدی وجود ندارد. اکثر این اعتقادات, شامل نیاز ما به «طبق بایدها زندگی کردن» میشود. یک تعادل واقع گرایانه‌تر بین ایده آل‌ها و خود حقیقی‌تان پیدا کنید تا نگرانی‌های‌تان عقب نشینی کنند.

۲. یاد بگیرید چگونه با احساسات خود برخورد کنید و انها را بپذیرید

در رفتار درمانی شناختی, مریض یاد می گیرد چگونه با افکار غیرمنطقی خود با نگاهی عاقلانه‌تر و روشن‌تر روبرو شود. اکثر این فرآیند شامل جایگزین کردن طرزفکر منفی با طرزفکری مثبت‌تر یا خنثی‌تر میشود.

۳. وقتی قرار هست تصمیم مهمی بگیرید, احساسات را کنار بگذارید

ما به راحتی تحت تاثیر گفتگوهای هیجانی و احساسی درون خود قرار می گیریم. هیچ انسانی در چنین شرایطی نمیتواند کاملا عاری از احساسات باشد, اما هر چه اکثر بتوانید احساس را از عقل و منطق جدا کنید, احتمال این که گزینه‌های منصفانه‌تر و منطقی‌تری بکنید اکثر خواهد شد.

۴. از کسی که میتواند به شما کمک کند پشتیبانی بخواهید

احساسات ما در شرایط خاص, سریع و قوی واکنش نشان می دهد و هر چه تلاش میکنیم نمی توانیم عنان این احساسات را در دست بگیریم. وقتی شما به سختی تحت نفوذ و بازرسی هیجانات خود هستید و سیستم لیمبیک‌تان فرمانروایی میکند, یک پشتیبان میتواند مثل کورتکس مغز شما عمل کند.

۵. به خود کنترلی‌ تان اعتماد کنید

طبق نظریه‌ی خود اثر بخشی, اگر کسی ببیند که می تواند خود کنترلی داشته باشد, میتواند بازرسی رفتارهای دشوار ساز خود را در دست بگیرد. اگر بابت تصمیم‌های خوبی که می گیرید, تسلطی که بر نگرانی‌های خود دارید یا کنترلی که روی وسوسه‌های خود به دست می‌آورید, احساس قدرت کنید و قوی شوید, تدریجا خواهید دید که این ترس‌ها و وسوسه‌ها کمتر و کمتر بر شما مسلط خواهند شد.

در ادامه با روش های دیگری که می توانند به مغز شما در جلوگیری و توقف نگرانی کمک کنند، بیشتر آشنا می شویم.

با نوشتن مغز را از نگرانی دور کنید 

best-practices-for-removing-concerns-in-the-brain

هنگامی که مغز خود را برای توقف نگرانی تمرین می دهید، تکنیک نوشتن یکی از ارزشمندترین گزینه ها محسوب می شود. اگر در تمام طول شب مغز شما درباره موضوعی فکر می کند و شما را بیدار نگه می دارد، آن را روی کاغذ یا به صورت الکترونیک در گوشی همراه یا تبلت خود بنویسید. این کار به مغز اجازه نفس کشیدن می دهد و دیگر نیازی نیست برای به خاطر سپردن جزئیات انرژی مصرف کنید.

برای این که توجه مغز را به سوی یک موضوع جلب کنید، نوشتن یکی از بهترین گزینه ها است زیرا به مغز می گویید این موضوع به اندازه ای مهم بوده است که آن را یادداشت کرده اید. مغز اکنون در وضعیت هشدار قرار می گیرد تا منابع را برای حل کردن این مشکل گرد هم می آورد، به جای این که نگران شود یا مجبور به یادآوری چیز مهمی برای نگران شدن باشد.

برای مغزی عاری از نگرانی مدیتیشن انجام دهید 

best-practices-for-removing-concerns-in-the-brain

مدیتیشن می تواند به مغز در تمرین توقف نگرانی کمک کند. پژوهش صورت گرفته روی آثار مدیتیشن نشان داده اند که این کار به طور ویژه برای کاهش اضطراب شناختی یا نگرانی خوب است. اگرچه برخی افراد به این مساله اشاره می کنند که از زمان کافی برای انجام مدیتیشن برخوردار نیستند، اما این کار می تواند به سادگی بستن چشم ها به مدت ۳۰ ثانیه یا بیشتر باشد. دوری گزیدن از منابع استرس گامی فعال برای تمرین دادن مغز به منظور جلوگیری از نگرانی است.

لحظات کوتاهی که آگاهانه برای دوری گزیدن از هر سر و صدای غیر طبیعی در زندگی خود انتخاب می کنید، این اجازه را می دهد به مواردی که بیشترین اهمیت را در حال حاضر و در آینده برای شما دارند، توجه کنید. افکار نگران کننده ممکن است هنگامی که در حال مدیتیشن هستید به سراغ شما بیایند و این امری عادی است. بنابر توصیه کارشناسان، شما باید افکار نگران کننده را زیر نظر داشته باشید و با ورود آنها به ذهن، همانند ابرهایی که در یک روز بادی حرکت می کنند، به آنها اجازه دهید از ذهن شما خارج شوند.

ورزش کنید تا بدن و مغز خود را برای جلوگیری از نگرانی تمرین دهید 

نگرانی به مغز کمک می کند چگونگی بقا را از طریق تصمیم گیری برای فعال کردن سیستم جنگ یا گریز فرا بگیرد. اگر یک حیوان وحشی به ناگاه در برابر شما قرار بگیرد، بلافاصله هجوم آدرنالین را در بدن خود احساس خواهید کرد و این واکنش ترس مشابه آن چیزی است که در زمان نگرانی برای بدن رخ می دهد.

زمانی که بدن نشانه های اضطراب را احساس می کند، انجام ورزش برای شما خوب خواهد بود. اگر بدن نشانه های جسمانی کمتری که با استرس مرتبط هستند را احساس کند، ذهن نیز این گونه تفسیر می کند که باید کمتر نگران باشد زیرا بدن در حالت بر انگیختگی افزایش یافته قرار ندارد.

ورزش می تواند فشار خون را کاهش دهد که یکی از نشانه های جسمانی استرس در بدن است. همچنین، به نظر می رسد ورزش دلیل دیگری برای ضربان قلب و نرخ تنفس سریع در اختیار بدن قرار می دهد. اگر احساس می کنید نگران هستید، یک پیاده روی پنج تا ۱۰ دقیقه ای می تواند در کاهش آن موثر باشد. از مناظر اطراف خود لذت ببرید، در شرایطی که روی حرکات اندام ها و تنفس خود تمرکز دارید.

پذیرش این که بیش از حد تفکر می کنید

اگر احساس می کنید که نمی توانید ذهن خود را نسبت به نگرانی بیش از اندازه کنترل کنید و این موضوع در کاهش شادی، تصمیم گیری، انجام کارها و یا تشکیل روابط عاطفی شما تاثیر گذار است پس بپذیرید که مشکل دارید. اگر هر زمانی که اتفاق بدی می افتد و خود را در دام افسردگی و منفی گرایی می بینید، شما مشکل دارید. انکار مشکل و سرِ خود را درون برف پنهان کردن منجر به وضعیت بدتر شما خواهد شد. اگر در این مورد شک دارید و مطمئن نیستید، از دوستان وعزیزان خود صادقانه بخواهید که به شما واقعیت را بگویند زیرا آنها گاهی شما را بهتر از خودتان مشاهده می کنند.

خود را ببخشید؛ مغز ما تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد

هنگامی که پذیرفتید بیش از حد فکر می کنید، خود را ببخشید زیرا مغز انسان تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد. خانم دکتر روانشناس «سوزان نولن-هوکسما» کارشناس برجسته در این زمینه، می گوید: “مغز ما برای تفکر بیش از حد برنامه ریزی شده است زیرا افکار و خاطرات ما به طور ذاتی به یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین هنگامی که انسان در اثر یک رخداد دچار استرس می شود، سیل افکار منفی که هیچ ربطی به موضوع اصلی ندارد به ذهن او سرازیر می شود. برای نمونه؛ عملکرد ضعیف شغلی شما باعث می شود که به یاد خاله تان که سال گذشته فوت کرده، بیافتید!”
علاوه بر این زمانی که اتفاق بدی برای انسان رخ می دهد یا کسی احساس منفی دارد، به احتمال زیاد به تمام چیز های منفی که زندگی اتفاق افتاده و ربطی به یکدیگر ندارند و شاید حتی وجود نداشته باشند، فکر می کند. هر چه این اتفاق بیشتر رخ دهد، در آینده فرد به تفکرات بیشتر و بیش از حد گرفتار می شود. حال با دانستن این موضوع؛ هنگامی که مغزتان تلاش برای متصل کردن رویدادها را به هم دارد، شما می توانید آگاهانه شروع به حل مشکل خود کنید.

بیشتر تنفس کنید

best-practices-for-removing-concerns-in-the-brain

اگر مغز ما به این اتصال تارعنکبوتی در مورد حوادث بد مشغول شد، امواج افکار منفی شروع به بارش می کنند ولی چگونه می توان این الگو را شکست؟
اولین و ساده ترین کاری که انسان در این مواقع می تواند انجام دهد، کنترل تنفس است. تنفس به شما آرامش می بخشد و شما را به زمان حال و طبیعت پیرامونتان مرتبط می سازد. این موضوع بسیار ساده به نظر می رسد ولی هنگامی که ذهن ما شروع به تفکر منفی می کند، ما به نوعی جنون کشیده می شویم که کنترل آن نیز مشکل است ولی باید بدانیم که در این هنگام ما به آرامش ذهنی و بدنی نیازمندیم.

کمتر صحبت کنید

بسیاری از کسانی که احساس نگرانی می کنند، به ویژه خانم ها در هنگام استرس و نگرانی، نمی توانند جلوی صحبت کردن خود را بگیرند. در مواقع نادری ممکن است که صبحت کردن در مورد نگرانی ها به شما کمک کند ولی در بیشتر اوقات باعث بدتر شدن اوضاع و شرایط می شود به ویژه اگر شنونده هم کسی باشد که بیش از حد فکر می کند، در نتیجه شما تمامی وقت خود را به تجزیه و تحلیل و شکافتن جزییات هر مشکل منفی زندگی خود خواهید کرد. احتمالا در پایان صحبت نیز در اثر مرور افکار منفی بیش از حد، غمگین تر از قبل خواهید شد.
این نوع همکاری در نشخوار فکری که در آن هر دو نفر در مورد زندگی هایشان صحبت می کنند، می تواند هر دو را به عمق بیشتری از منفی گرایی و استرس بکشاند. پژوهش ها نشان داده است که این نوع نشخوار فکری، در میان خانم ها باعث افزایش هورمون استرس (کورتیزول) می شود.
اگر واقعا احساس نیاز به بیان مسائل خود دارید، می توانید آنها را بنویسید و به وسیلۀ ذهن آگاه خود آنها را تجزیه و تحلیل و در نتیجه روشن نمایید. در بیشتر مواقع، هنگامی که آنها را می خوانید، متوجه می شوید که بیشتر نگرانی ها و افکار منفی شما بی مورد است. این نوع ژورنالیک آزاد می تواند بسیار سودمند باشد.

به کائنات تسلیم شوید

هنگامی که ما نگران هستیم، اساساً به کنترل جریان زندگی امید داریم زیرا به نتایج یک وضعیت اهمیت می دهیم و می خواهیم همه چیز بر وفق مرادمان باشد و در نتیجه از وقوع اشتباهات و تغییر نتایج وحشت داریم. در واقع ما بر وقایع زندگیمان کنترل زیادی نداریم.

اگر از یک نقطه نظر آگاهانه به این موضوع نگاه کنیم؛ نگرانی های ما به نتایجی که مایلیم دست یابیم، اثری ندارد. حال می توانیم نگران باشیم و تحلیل رویم یا این که هر آنچه هست را بپذیریم و بگذاریم که بگذرد. کائنات از ما قدیمی تر و خردمندتر است، پس بجای وسواس های نگران کننده، کنترل را تا حدودی فراموش کرده و با عشق و اعتماد و تسلیم به جهان، بگذاریم که آرامش بیشتری داشته شود.
تسلیم شدن به معنای واگذاری و عدم تلاش نیست بلکه این حالت بدان معناست که شما به جای ایستادگی و مبارزه در مقابل جریان کنونی زندگی با آن هماهنگ می شوید و به آن می پیوندید.

تسلیم، شکلی از آزادی و آرامش است زیرا شما مایلید که به جریان زندگی اعتماد کنید و می دانید همه چیز در زمان، مکان و شرایط مناسب اتفاق خواهد افتاد و شما در جایی قرار دارید که باید باشید.
حتی اگر مفهوم نگرانی “خوب” یا “بد” بودن نتایج باشد، این نشانه ای از دوگانگی و در نتیجه تنها یک توهم است. از نظر کائنات و جهان هستی؛ هیچ چیز خوب یا بدی وجود ندارد. هر دو این ها، پشت و روی یک سکه هستند.

به یاد داشته باشید؛ این افکار ماست که واقعیتمان را می سازد

همان طور که در بالاتر ذکر شد ما هیچ گونه کنترلی بر آشکار شدن و چگونگی وقایع زندگی خود نداریم، حداقل بخشی از ذهن خودآگاه ما تنها توانایی دیکته کردن برخی وقایع را دارد و این افکار ماست که با شکل دادن انرژی برای ما ایجاد واقعیت می کند. بنا به قانون جذب؛ ما هر چه بیشتر در مورد چیزی نگران باشیم، همان نتایج نگران کننده را به سوی خودمان جذب می کنیم.
ما باید نسبت به افکار خود آگاهی بیشتری داشته باشیم زیرا که افکار ما دارای قدرت بیش از اندازه ای است که حتی بتوانید فکرش را بکنید. اگر نگران از دست دادن شغلتان باشید، با این نگرانی؛ احتمال اخراج خود را بیشتر می کنید.

اگر نگران مبتلا شدن به بیمارهای مهلک باشید، به وسیلۀ انرژی ای که به آن سو ارسال می کنید، ندانسته بدن خود را در وضعیت ابتلا به آن بیماری ها آماده می سازید.
انرژی افکار و احساسات شما، خالق زندگی شماست و به همین دلیل برخی می گویند: “نگرانی، سوءاستفاده از انرژی تفکر خلاق است.”

آیا می خواهید یک زندگی شاد، آرام و همراه با توجه و تمرکز به اکنون برای خود ایجاد کنید؟ اگر جوابتان مثبت است، شما تمامی ابزار مناسب برای ساخت واقعیت ذهنی و حضور در افکارتان را دارید. اگر به تفکر بیش از حد ادامه دهید، آنگاه با استفاده از همین ابزار، شما می توانید یک زندگی سرشار از نگرانی و اضطراب برای خود بوجود آورید. انتخاب با شماست.

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here