
نی نی تایم : سلامت روان زنان نه فقط در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نادیده گرفته شده است و به همین دلیل نظام بهداشت و درمان هزینه سنگینی را بابت این بی توجهی می پردازد. زنان به واسطه نقش محوری که در خانواده دارند، در حفظ سلامت جسمی و روانی اعضا بسیار تاثیرگذارند. بدون تردید هر اقدامی برای حفظ و ارتقای سلامت زنان، در سلامت تمام مردم جامعه موثر خواهد بود.دکتر عباسعلی ناصحی، مدیرکل دفتر سلامت روان، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به مسئولیت های متعدد زنان در خانواده و اجتماع بر لزوم انجام حمایت های همه جانبه از زنان تاکید می کند.
دغدغه های سلامت روان زنان
یکی از مهم ترین چالش های پیش رو شیوع زیاد اختلالات روانی در زنان است. این امر می تواند دلایل متعددی داشته باشد؛ خطاهای تشخیصی، علل بیولوژیکی شناختی، بروز برخی افسردگی ها به دلیل هورمون های زنانه، بروز برخی اختلالات روانی به دلیل بلوغ جسمی و جنسی، پایین تر بودن سن بلوغ، بارداری، زایمان و شیردهی و در مجموع تجربه استرس بیشتر باعث می شود زنان بیش از مردان انواع اختلالات روانی را تجربه کنند. به همه این عوامل می توان وقوع یائسگی که همراه با استرس است، پاسخ دهی کمتر زنان به داروهای ضدافسردگی، سوءرفتارهای جسمی و جنسی و تبعات روانی طلاق را اضافه کرد.
زنان شاغل نیاز به حمایت بیشتری دارند
شکی وجود ندارد یکی از مسائلی که سلامت روان زنان را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، مسئولیت های متعدد آن ها در خانواده و در اجتماع است. ساعات کاری طولانی، تبعیض های جنسیتی حاکم بر فضاهای مردانه در اجتماع، دریافت نکردن حقوق مناسب با کار، تداخل وظایف زندگی خانوادگی و زناشویی با وظایف کاری، نبود حمایت های اقتصادی، شغلی و روانی از مهم ترین چالش هایی است که زنان شاغل را درگیر خود کرده است با این همه به گفته یک روان شناس و مشاور آن چه سلامت روان زنان را تهدید می کند نه حضور در اجتماع، بلکه همکاری نکردن مناسب مردان با همسرانشان و برخی نگاه های جنسیتی است که آنان را آزار می دهد. میرسعید جعفری در گفت وگو با فارس، با بیان این مطلب می گوید: وضعیت سلامت روان زنان شاغل با خانه دار متفاوت است و درباره زنان شاغل نوع شغل، میزان رضایت از آن و همکاری همسر و فرزندان تاثیر بسیاری بر سلامت روان آن ها دارد. اما به هر حال شناسایی عواملی که سلامت روان زنان را تضمین می کند، برای داشتن خانواده ای سالم، ضروری است. وی با توجه به نیاز کار بیرون از منزل برای عده ای از خانم ها، چند عامل که در محیط کار سلامت روان زنان را تهدید می کند، برمی شمارد: دیدگاه جنسیتی حاکم بر محیط های کاری، دستمزد کم و نبود امکان ارتقای شغلی مهم ترین معضلات زنان شاغل در بیشتر محیط های کاری است.
بنابراین برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها باید به نحوی باشد که زنان نه در منزل و نه در محیط کار تحت فشار قرار نگیرند. نکته این جاست که برخی معتقدند زنان شاغل از سلامت روان بیشتری برخوردارند زیرا پویاتر و فعال تر هستند و بهره بیشتری از زمان خود می برند. بنابراین کاهش ساعات کاری و اعطای تسهیلات مناسب به علاوه حمایت های موردنیاز در دوران بارداری و شیردهی و افزایش مرخصی پس از زایمان در ارتقای سلامت روان بسیاری از زنان نقش چشمگیری دارد. این مشاور با اشاره به این که ۳ شیوه مدیریتی در سلامت روان زنان شاغل نقش مهمی ایفا می کند، اظهار می دارد: مدیریت زمان و پاسخگویی به نیازها، مدیریت ارتباط یا تنظیم روابط با اطرافیان و مدیریت خویش یا تشخیص نیازها و پاسخگویی مناسب به آن ها، در تامین سلامت روان زنان شاغل اهمیت بسیار زیادی دارد.
نداشتن استقلال اقتصادی و کم جلوه دادن فعالیت زنان خانه دار
واقعیت این است که زنان خانه دار ایرانی از مجموعه مشکلات و معضلاتی رنج می برند که حاصل ساختار و بافت فرهنگی – اجتماعی جامعه ماست. متاسفانه مطالعات جدی و پردامنه ای در این حوزه انجام نشده است اما آن چه از مطالعات پراکنده انجام شده بر می آید این است که نداشتن هویت اقتصادی، وابستگی شدید به فرزندان پس از فوت همسر، کم ارزش جلوه دادن خدمات و فعالیت های زنان خانه دار و نبود زمینه برای مشارکت های اجتماعی گسترده مهم ترین دغدغه هایی است که این زنان دارند و همین مسائل سلامت روان آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس خانواده و عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت با اشاره به مطالعاتی که در این پژوهشکده درباره زنان عضو انجمن اولیا و مربیان انجام شد، تصریح می کند: نداشتن استقلال اقتصادی موجب می شود مرد تسلط بیشتری روی زن داشته باشد و نظرهای خود را بر خانواده و همسر خود تحمیل کند. به عبارت دیگر داشتن استقلال باعث هویت بخشی به زن می شود و تا زمانی که ما برای خانه داری ارزش و معیار اقتصادی قائل نشویم، نباید انتظار داشته باشیم زنان خانه دار از کار تکراری، فرساینده و روزمره خانه داری احساس رضایت کنند.
زن خانه دار پس از فوت همسر وابستگی شدیدی به فرزندان پیدا می کند و عملا از آن چه طی سالیان متمادی به همراه همسرش جمع کرده است، نصیب چندانی نمی برد. از این رو نظام تربیتی خانواده در چنین شرایطی حرف اول را می زند زیرا اگر فرزندان به شیوه صحیحی تربیت شده باشند، مادر دچار مشکل نخواهد شد، در غیر این صورت وی پس از چند دهه زندگی مشترک دوران سختی را آغاز می کند. از سوی دیگر کم ارزش جلوه دادن خدمات و فعالیت های زنان خانه دار در منزل از سوی اعضای خانواده و جامعه و آشنایی با مجموعه فعالیت هایی که می توانند در خارج از منزل انجام بدهند از طریق رسانه های جمعی، فشار روانی شدیدی به آن ها وارد می کند. آشنایی با فعالیت های اجتماعی که یک انسان در طول زندگی می تواند انجام بدهد و احساس توانمندی برای انجام این فعالیت ها، زنان خانه دار را از فعالیت های روزمره خانه داری به ستوه می آورد و این احساس را به آن ها می دهد که وقت با ارزش خود را در منزل تلف می کنند. دکتر شریفی تاکید می کند : در عین حال باید به این نکته توجه داشت که نباید ارتقای سطح فرهنگی و فکری زنان خانه دار به تاخیر افتد و آن ها از بخش عظیمی از تحولات موجود در جامعه عقب بمانند.
راهکارهای ارتقای سلامت روان زنان
اولین گام برای ارتقای سلامت روان زنان این است که برای زنان همانند مردان حق و حقوق عادلانه قائل شویم و به آن احترام بگذاریم، دکتر شریفی با بیان این مطلب به خراسان می افزاید: به جز این یادگیری مهارت هایی که بتوان در محیط منزل به امر تولید پرداخت، به نحوی که به ایجاد هویت مستقل بینجامد، می تواند برای بسیاری از زنان خانه دار کمک کننده باشد. کسب استقلال اقتصادی با وجود حضور در منزل و غنی شدن ساعات فراغت برای کاهش فشارهای روانی ناشی از انجام کارهای روزمره، می تواند اولین دستاوردهای این امر باشد. از طرف دیگر می توانند بین فعالیت های اقتصادی و فعالیت های اجتماعی مرزی قرار دهند. حضور در انجمن ها، خیریه ها، سازمان های مردم نهاد و خصوصی می تواند انگیزه و هدفمندی به زندگی زنان دهد و آن ها را از رخوت و احساس بی ثمری نجات دهد.
حضور بیشتر زنان در انجمن های اولیا و مربیان در مدارس نسبت به مردان نشانه خوبی است که اگر فضاهای مناسبی در اختیار زنان خانه دار قرار داشته باشد، آنها فعالانه و با پشتکار فراوان از آن استقبال می کنند. از آن جا که بسیاری از زنان تحصیلکرده جامعه ما خانه داری می کنند، می توان به آن ها نیز توصیه کرد، ارتباط خود را با رشته ای که در آن تحصیل کرده اند از طریق مطالعه، تحقیق، نگارش و هر آنچه در توان دارند، حفظ کنند.
دلایل اختلالات روانی در زنان
روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند دلایل اختلالات روانی در زنان به مسایل هورمونی و شرایط این افراد در اجتماع مربوط میشود. دکتر علی باغبانیان، روانپزشک معتقد است که عوامل ژنتیک، استرس و ساختار شخصیتی فرد، سه ضلع بیماریهای روحی و روانی افراد را تشکیل میدهند. دکتر هادی معتمد؛ آسیبشناس اجتماعی نیز بیماریهای اعصاب و روان را غیرمرتبط با مسایل اجتماعی میداند و معتقد است که بهطورکلی، ایجاد مشکلات مرتبط با اعصاب و روان به عواملی مانند بیولوژی، عوامل ساختاری و مادرزادی، عوامل سایکولوژیک و خانوادگی و عوامل اجتماعی بستگی دارد. در مورد مسایل خانوادگی مؤثر در بیماریهای روحی و روانی باید گفت که خانواده با وجود همه تهدیدها همچنان نهادی قوی در جامعه ایران است و همین امر میتواند تأثیر بیماریهای روحی و روانی را کاهش دهد. در رابطه با مسایل اجتماعی نیز باید توجه کرد که ما در یک جامعه در حال گذار و توسعه قرار داریم و سیر تحولات و تغییرات بر روی اعصاب و روان افراد تأثیرگذار خواهد بود. پرویز مظاهری، روانپزشک نیز معتقد است که زنان به دلیل هورمون، زایمان و نقش مضاعفی که زن در جامعه و بیرون از خانه دارد، بیشتر دچار افسردگی میشود. افسردگی زنان ۵ تا ۱۷ درصد و ۲ برابر مردان است، اما آمار اسکیزوفرنی و اختلالات دوقطبی در زن و مرد یکسان است. اضطراب در میان زنها بیشتر است؛ بهطوریکه ۱۰ تا ۱۷ درصد مردها و ۳۰ درصد زنان اضطراب دارند.
۴ مشکل سلامت روانی که در بانوان بیشتر است:
۱-استرس پس از حادثه
طبق نظر جنیفر ولکین، عصب شناس و روانشناس، به لحاظ تکنیکی اختلال استرس پس از سانحه نوعی از اختلال اضطراب است، طبقهایی از بیماری که شامل اختلال ترس، اختلال اضطراب تعمیمیافته، فوبیا(ترس مرضی) و اختلال اضطراب جدایی میشود، اما ذکر این نکته حائز اهمیت است، زیرا زنان دوبرابر مردان در معرض علائم حاد و حدوداً ۴ برابر در معرض اختلال استرس مزمن قرار دارند.
اینچنین نیست که زنان به طور کلی حوادث بیشتری را تجربه کنند، اما ما زنان انواع خاصی از حوادث، از جمله سوء استفادههای جنسی و تجاوز را پشت سر میگذاریم که با استرس پس از حوادث ارتباط عمیقی دارد. چگونگی پاسخ ما به این تجربیات سخت میتواند وخامت اضطراب پس از حادثه را وخامت بخشد.والکین شرح میدهد که زنان، در مقایسه با مردان نجات یافته از حوادث، بیشتر مستعد سرزنش خود هستند و بر این باورند که عدم کفایت آنها منجر به حوادث میگردد. در صدر همه اینها، ما به طور ارادی و غیر ارادی از مهارتهای مقابله، از قبیل رهاسازی یا سرکوبسازی استفاده میکنیم که خاطرات را متلاطم میسازد، که البته مفید نیستند.والکین خاطر نشان میسازد که همچنین ممکن است زنان بیشتر مستعد اضطراب پس از حوادث باشند، زیرا ما بیشتر پذیرای افسردگی و اضطراب هستیم.
۲- خوردن بیش از حد از استرس
اگرچه مردان نیز به اختلال خوردن مبتلا میشوند، اما این اختلال یک اختلال زنانه تلقی میشود. دکتر راشل پورتر معتقد است، این اختلالات اغلب دارای کلیدهای زنانه اعم از غرور، خویشتنداری، احساساتی بودن و ایدهال گرایی است.
تمام افرادی که بیلبوردها، پیامهای بازرگانی یا مجلات بانوان را مشاهده کرده باشند، میدانند که زنان تحت فشار استانداردهای خاصی برای لاغری و تناسب اندام قرار دارند. پورتر میگوید، استانداردهای فرهنگی برای وزن متناسب، اندام و ظاهر موجه بار سنگینی را بر زنان تحمیل میکند و این مطلقگرایی بر روابط زنان با غذا و بدنشان تاثیرگذار است.ابتلا به اختلال خوردن الکل به طور خاص، شایعترین نوع اختلال خوردن، حتی شایعتر از آنارکسیا و گرسنگی مفرط است، که ۲.۸ میلیون بزرگسال امریکایی به آن مبتلا هستند. آمار حاکی از آن است که زنان دوبرابر مردان دچار اختلال خوردن الکل هستند، حال آنکه اختلال خوردن الکل به نظر رفتاری متداول در بین مردان است. آی مردم، من یک پیتزای کامل را به تنهایی میخورم و به کمک نیز نیاز ندارم!
پورتر میگوید، اختلال خوردن الکل در قالب امری مخفی، شرمآور، شدیداً هیجانی و به هر قیمتی که شده، اختلالی مستلزم تغییر است. اما اختلال خوردن برای تمام افرادی که آن را تجربه می کنند، و تمام افرادی که با آن دست به گریبانند و مستلزم درمان و مراقبت، خطرناک است.
۳- زن در حال جویدن ناخن از اضطراب
طبق نظر انجمن اضطراب و افسردگی امریکا، از بلوغ تا سن ۵۰ سالگی، زنان دوبرابر مردان اختلال اضطراب را تجربه میکنند، که علائم آن در قالب نگرانی، تنش، خستگی و ترس بروز میکند.
دوباره، فاکتورهای متعددی در این میان نقش ایفا میکنند، از جمله اجتماع و فرهنگ معیار و محرکهای تنشزا، اما نحوهی واکنش و برخورد با آنهاست که تمایز عمده بین زنان و مردان را مشخص میکند. نکته کلیدی در مطالعات انجمن روانشناسی امریکا این است که: مردان تمایل دارند تا عواطف خود را بروز دهند، حال آنکه زنان آن را پنهان مینمایند.
البته زیستشناسی نیز نقش مهمی را ایفا میکند، و محققان بیش از پیش به تاثیرات استرادیول، اصلیترین هورمون جنسی زنانه، تمرکز نمودهاند. دکتر تامر گور، استادیار روانپزشکی و سلامت روان، عصبشناس، متخصص زایمان و بیماریهای زنان در دانشگاه ملی وکسنر معتقد است، همین هورمون عامل و مسئول تفاوتهای جنسیتی اختلالات عمده روانپزشکی میباشد.
۴-زن افسرده
بین ۱۰ تا ۱۵ درصد از زنان سطوح مختلف افسردگی را در طول حیات خود تجربه میکنند، که این آمار دو برابر مردان است. زنان تغییرات بیولوژیکی مهمی، بیش از مردان، را در طول حیات خود تجربه میکنند، بنابراین این تغییرات دورهایی منقطع، مختل کننده یا موجب بیماری میگردد.نوسانات هورمونی در افراد خاص میتواند موجب بروز بیماریهای روحی در زنان گردد. دکتر جارد هیتمن، روانشناس خانواده در هیوستون، تگزاس میگوید، هورمونها نقش مهمی در دوران بارداری ایفا میکنند که منجر به افسردگیهای پس از زایمان میگردد.
هیتمن معتقد است، علائم اختلال بیقراری پیش از قاعدگی بسیار شبیه اختلالات افسردگی است، بنابراین بسیاری از متخصصان آن را اختلال افسردگی حاد میخوانند. سرواژههای این دو نیز مشابه است.مشکلات اجتماعی نیز نقش مهمی دارند، از آنجایی که ما، زنان، با ذهنیت مخفی نمودن افکار و احساسات رشد میکنیم، برخلاف مردان، که احساسات خود را بروز میدهند، و افکار خود را بیرون میریزند. سرینی میگوید، ما همواره سعی میکنیم تا متوجه افکار و احساسات خود باشیم و آنها را بروز ندهیم. پنهان کردن اندوه و نگرانیها منجر به بروز بیماریهای روحی بیشتری میشود.
دکتر کریستین کارپنتر، متخصص سلامت رفتار زنان در دانشگاه وکسنر خاطر نشان میکند که، علاوه بر این، فاکتورهای محیطی و فرهنگی، از جمله حقایقی در اینباره که زنان هنوز باید کارهای خانه را انجام دهند و از خانواده خود مراقبت کرده و برنامههای اجتماعی آنان را سر و سامان دهند، حتی اگر خارج از خانه و به طور تمام وقت مشغول باشند، نیز بر آنها تاثیر گذار است.
او اضافه میکند که، ما کمتر از همکاران و همتایان مرد خود کسب درآمد میکنیم که منجر به مضیقههای مالی و در نهایت حس اضطراب، افسردگی و ناامیدی در ما میگردد. عدم احساس گناه نسبت به دوری از فرزندان در طول ساعات اداری نیز بیتاثیر نیست. همین استرس و احساس گناه موجب افسردگی و وخامت آن میشود.هیتمن میافزاید که، زنان به طور میانگین از مردان بیشتر عمر میکنند، بنابراین بیش از مردان داغ دیدگی و تنهایی را تجربه می کنند، که از عوامل شناخته شده افسردگی قلمداد میشود.
الیسون آبرامز، رواندرمانگر در نیویورک سیتی میگوید، افسردگی زنان در مقایسه با مردان نمودهای متفاوتی دارد. زنان اساساً علائم افسردگی را خستگی، عدم انگیزه یا عدمعلاقه و گریه متداوم توصیف میکنند. از طرف دیگر، اکثر بیماران مذکری که از افسردگی به من مراجعه میکنند، از علائمی همچون عصبانیت، که از علائم آشکار و متداول افسردگی در مردان است، شکایت میکنند. ریشه افسردگی در بسیاری از بیماران وی، عدم اعتماد به نفس است، پیغامی تلفیقی از اجتماع و فرهنگ که از جوانی دریافت میکنیم.
کم تحرکی سلامت روان زنان را به خطر می اندازد
مطهره علامه در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با تاکید بر تحرک جسمانی در زنان گفت: فعالیت فیزیکی عاملی است که در همه ابعاد سلامت زنان از سلامت جسمی تا سلامت روانی و سلامت باروری موثر است. مهم ترین و شایعترین علت ناتوانی در زنان افسردگی و اضطراب است که با انجام فعالیت جسمانی میتوان از آن پیشگیری و شادابی، نشاط، اعتماد به نفس، عزت نفس زنان و کیفیت زندگی آنان را افزایش داد.وی افزود: ورزش و فعالیت فیزیکی در کاهش بیماریهای کشنده زنان از جمله بیماری قلبی عروقی و سرطانها نیز اثر پیشگیریکننده دارد. با افزایش فعالیت ورزشی با صرف هزینه بسیار ناچیز میتوان از هزینههای زیادی که بیماری های فوق بر خانواده تحمیل میکنند، پیشگیری کرد.رئیس اداره سلامت میانسالان وزارت بهداشت با تاکید براینکه بیماریهای قلبی و عروقی مهمترین و اولین عامل مرگ و میر در زنان کشور است، تصریح کرد: تمام عوامل خطر که یک خانم را به بیماریهای قلبی و عروقی، فشار خون بالا، چربی خون بالا، چاقی، دیابت و… مبتلا میکند با فعالیت جسمانی منظم و مستمر قابل کنترل، قابل پیشگیری و قابل درمان است.
وی تصریح کرد: یک زن میتواند با انجام تمرینات ورزشی به مدت ۳۰ دقیقه در روز یا حداقل در ۵ روز هفته و البته با توجه به شرایط و بیماری خود از بسیاری از مشکلات قلبی و عروقی و عوامل خطر آن پیشگیری کند.علامه بیان کرد: متاسفانه زندگی بدون تحرک در زنان ایران دو برابر مردان است و این خطر ابتلا به بیماریها را برای زنان بیش از مردان افزایش میدهد.کمتحرکی در زنان بیشترین فاکتور خطر برای زنان است که نقش مهمی در مرگ و میر و ناتوانی زنان دارد. بنابراین اگر قرار باشد برنامهای برای اولویتهای سلامت زنان در نظر گرفته شود، اولین و مهمترین اقدام، افزایش فعالیت جسمانی و ورزشی در زنان در گروههای سنی مختلف است.
روش های ایجاد آرامش ذهنی :
برای داشتن سلامت روانی باید بتوان با انجام برخی کارها، احساس رضایت را به هر نحوی در خود ایجاد کرد. برخی از کارها، رفتارها و تمرینات ذهنی که در این زمینه به افراد کمک میکنند در زیر میآید:
– توانایی دوستداشتن خود و دیگران
– پذیرش و ایجاد عشق در زندگی
– پذیرفتن خود به همانشکلی که هستیم
– خود و دیگران را عیبجویی و ملامت نکنیم
– کارهای نیک انجام دهیم
– خود، دیگران، گیاهان، وسایل منزل و هر چیز دیگری که از نظرتان زیبا میآید تحسین کنید
– گاهی زمانی را برای به یادآوردن روزهای خوش گذشته اختصاص دهید
– آشپزی کنید؛ آشپزی آرامش و لذت به همراه دارد
– معاشرت و همکلام شدن با کودکان را در زندگیاتان افزایش دهید تا مانند آنها راحتتر و بیشتر بخندید و راضی باشید
– به آغاز و پایان روزهایتان بیاندیشید، آیا از صبحها و شبهای خود رضایت دارید؟
شاخصه هایی که باعث ارتقای سلامت روان می شود:
دارا بودن یا پرورش ویژگی های شخصیتی زیر سبب افزایش سلامت روان می شود:
۱- واقع بینی: یعنی فرد بتواند نقص ها، کاستی ها و ضعف های خود را بپذیرد و از ایدهآل گرایی و کمال گرایی پرهیز کرده و اهداف زندگی را واقع بینانه ترسیم کند.
۲- توانایی لذت بردن از زندگی: یعنی به جای نگران بودن برای آینده و ایجاد اضطراب در خود و یا حسرت خوردن برای گذشته و ایجاد افسردگی در خود، بکوشد در زمان حال زندگی کند.
۳- اصل تعادل در زندگی: یعنی افراد بین تمام ابعاد زندگی خود، یک نظم و هارمونی ایجاد کنند، به عبارتی در ابعادی چون کار و تفریح، استراحت و ورزش، تنهایی و معاشرت و عبادت، تعادل برقرار نمایند.
۴- داشتن انعطاف پذیری: یعنی فرد بدون تعصب و ژرف اندیشی، آرا و نظریات دیگران را تحمل کند و برای رسیدن به موفقیت، راه های مختلف را بررسی نماید.
۵- توانایی مُدارا با استرسها: انسان باید از این توانایی برخوردار باشد که استرس ها را به عنوان یکی از واقعیت های زندگی بپذیرد و بدون فرار از مشکلات، با آنها مقابله کند.
۶- مسئولیت پذیری: فرد با دارا بودن این خصیصه، می تواند مسئولیت اعمال، رفتار و گفتار خود را بپذیرد و بدون هیچ گونه دلیل تراشی و توجیه، خطاها و اشتباهات خود را به گردن دیگران نیندازد.
۷- داشتن ارتباطات سالم با دیگران: در دنیای صنعتی امروز، افراد به دلیل مشغله مادی زیاد، فرصت در کنار هم قرار گرفتن را ندارند که آن ها را از نظر عاطفی از همدیگر دورتر می کند. یکی از راههای رسیدن به سلامت روان این است که افراد، ارتباطات خود را بیشتر کرده و مهارت همدلی را در خود تقویت کنند، یعنی دنیا را از دید دیگران نگاه کنند و خود را در غم ها و شادی های دیگران شریک نمایند.